و دختر به تنهایی مسیر انحرافی را طی می کند - اینگونه است که بابا روشن می شود. چه مردی می ایستد وقتی چنین الاغ خوش ذوقی دور او می چرخد. البته وقتی گذاشت تو دهنش مثل ساعت پیش میرفت. او از چه چیزی باید خجالت بکشد - بلافاصله مشخص است که او عاشق دیک است ، چرا اقوام را امتحان نکنید. حتی بیدمشک تنگش هم نمیتوانست در برابر چنین دیکی مقاومت کند - آن را طوری گذاشت که حتی خود او هم آبش را میخورد. بعد از کم کردن سینه هایم بالاخره آرام شد. آره، این یک نوک پستان است.
دختری لاغر الاغی مینیاتوری دارد. مدت زیادی طول کشید تا آن را حل کرد. اما سیاه پوست فرصتی برای صبر کردن نداشت. بعد از عمل بادکنک، پیچ و مهرهاش را دقیقاً در خرخر جوجه فرو کرد. نمیدانم او در چه شرایطی قرار داشت، اما فکر میکنم او عالی بود. بعد از آن پتک در الاغ، فرو رفتن در بیدمشک او مانند یک تعطیلات بود. و چرا آن دختر سبزه از پسرهای سیاه پوست خوشش می آید؟ آیا آنها دیک شیرین تری دارند یا اسپرم خوشمزه تر؟
# من شبیه سوبچاک هستم #